رمان

داستان یک آرمی💜
پارت ۵💜
وقتی ناهی میره تا در رو باز کنه.....
ناهی:سلام میه خوش‌آمدی.
میه:ممنونم عزیزم .
ناهی:بیا بریم بالا.
میه:بریم.
بعد بالا رفتن از پله ها و باز کردن در....
داهی:وای خوش‌آمدی عزیزم.
میه:ممنونم .
ناهی:بیا بشین عزیزم.
بعد کمی گفت و گو.....
داهی:بهتر بریم سر اصل مطلب .
میه:خیلی خب بگین باید چیکار کنیم.
ناهی:خب همونطور که همه‌ی ما میدونیم بی تی اس پس‌فردا کنسرت داره.
داهی:و خبر مهم این هست اونا تو هتل ما میمونن و ما به یه نقشه نیاز داریم تا بریم اونجا و برای همین به کمکت احتیاج داریم ببینم کمکمون میکنی؟
ادامه دارد......
دیدگاه ها (۳)

رمان

رمان

رمان

رمان

پارت ۲۲بچه ها بشدت گشادیم میاد شرمندهته. خیلی خب بیا کادوتو ...

{ 𝐵𝑒𝓉𝓌𝑒𝑒𝓃 𝓉𝑜𝓌 𝓈𝓅𝒶𝒸𝑒𝓈 }𝒫𝒶𝓇𝓉 ²..درحالی که پیاده و چمدون به دس...

عشق غیر منتظره پارت9

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط